تفاوت ظهور دو قدرت  و طرح پنهان 

امروز مسئله حیاتی سرمایه جهانی تغییر ساختار خشکیده و به پایان رسیده سرمایه‌داری نولیبرال بعد از جنگ جهانی دوم  است.
کد خبر: ۱۵۲۴۴۰۰
نویسنده احمد میراحسان

ضرورت چند وجهی تحولی نو متناسب با مقتضیات امروزی تمام غرب مشوش را فراگرفته  . حفظ انضباط برای  کسب هرچه بهتر سود . تحولات تکنولوژیک نو ، ورشکستگی سرمایه داری لیبرال و دموکراسی غرب ، بدهکاری و ‌کسری سالیانه رهبر جهانی سرمایه داری غرب یعنی آمریکا ، بحران های ساختاری و نقش مداخلات ناگزیر دولت نولیبرال ،،، همه و همه تغییری را قطعیت بخشیده که سرمایه و قدرت برای حفظ حکمرانی خود بدان نیاز دارند . میلیاردها انسان در جهان ، نظامی عاقلانه تر  علرللنه تر طلب می کنند و طبقه حاکم بر جهان می بیند اگر مهار تحول را خود  بدست نگیرد ، هر لحظه یک صدای رسای معترض به تمدن در حال اقول غرب ، مردم را با خود خواهد برد . اما از منظر قدرت  سرمایه حاکم بر جهان که چهره پنهان دارد و قدرت های سیاسی را تحت تاثیر گرفته ، دو تجربه  حکمرانی و اداره جهان  که به سبب جمعیت تحت پوشش  قابل نوجه است    این دو تجربه در پیشاروی قدرتمداران حکمرانی جهانی قرار گرفته :  ساختار آمریکایی و ساختار چینی حکمررانی. . هر فرد دارای تاُملاتی در کار نظام جهانی می بیند که مدل آمریکایی به زمان  فرسودگی و مرگش نزدیک شده است ، بحران های پیری ، ناتوانی در اداره خود ، اجبار  در تحمیل فقدان موازنه دخل و خرج ، مقروض بودن و بدهکاری سرسام اور کسر بودجه ، فروپاشی اخلاقی و فرهنگی ، سیاست  خشن و سرکوبگر   واگرایی شدید و با زور نگاه داشتن هم پیمانان ، سرقت و رهزنی ارزی و خالی کردن جیب کشورهای  همراه ، این ها ویژگی های بحرانی حال یک ابر قدرت و تمدن روبمرگ  است . نسلما چنین  وضعی هیچ تناسبی با نظم مطلوب برای اداره نوین جهان ندارد و خود عامل بحرانی است که طلب درمان و یک راه حل  نو و پویا و سرشار از انرژی رشد  می کند . نظام آمریکایی سرمایه سالاری به توتالیتریسم و مداخلات وسبع دولت و میلیتاریسم دچار شده و در ادامه  انقلاب جوان ۲۵۰ سال قبل  آمریکا که در متن  تحولات و انقلابات سرمایه سالاری و عالمگیری عصر جدید و تفکر لیبرال و دموکراسی اروپایی  رخ داده بود به وضع ارتجاعی و بدون آینده بدل شده است . زمانی آمریکا مدافع انقلاب و مقابله با استعمار  و پراز نیروی  های جوان و مولد و جدابیت بود ، امروز نظامی منفور ورشکسته است که با غادت دیگر کشور و سایه سلاح کشتار جمعی  می تواند چند صباحی نفس بکشد . پس برای سرمایه سالاران جهانی  این سییتم فرتوت جز درد سر ، و مزاحمت و ممانعت در راه  بهره برداری نو فضیلتی ندارد .  آمریکا که هنوز ابرقدرت  جهان است ، می کوشد ضعف وجودی و تاریخی  پویایی اقتصادی و تکنولوژیک  خود و پرهزبنه بودن حباتش را رفتارهای قلدرانه و فاشیستی و تحقیر دیگران   نمایش قدر قدرتی اش بپوشاند . اما هرچه بیشتر به این وسایل دست می آلاید ، عوم صلاحبت خود را بداز رهبری مادی و معنوی جهان فرا صنعتی کنونی بیشتر اثلات می کند .
نیروهای وابسته به این نظام رو به اضمحلال در کشورهای پیرامونی ، وضع ناگوارتری از ارباب دارند . و ارتباط باآمریکا حز درد سر و وهن و وضعیت بحرانی فایده ای برایشان ندارد . وضعبت آمریکا وضعیت بازتولید  بحران است . دست نشاندگانش امکان دفاع را از رست داده اند . بررگترین مشکل را هواداران آمریکا در ایران دارند . اساسا انقلاب اسلامی حتی بیش از نوکر آمریکا یعنی  رژیم پهلوی که فاقد شخصیت مستقل و صرفا کارگزار فرامین ارباب بود، با خود آمریکا ضدیت داشت . در چنین کشورو انقلاب  و حکومتی ، آمریکا پرستان به سختی می توانند به طور منطقی لز آمریکا و رویکرد جنایت بار آمریکایی دفاع ونند که همه جا ظالمانه و ویرانگرانه می جنگد ولی  یک صودتک‌ مضحک اشاعه صلح  به چهره زده  است 
 پس ناظر صحنه جهانی رقابت بین آمریکا و چین با پدیده باور ناپذیری روبروست ، امروز آمریکا برای حفظ سردمداری و هژمون   ، آشکارا به مجموعه ای از رفتار ها و گفتارهای نابهنجار و علنا  نامطلوب  ، در بردادنده خشونت و کشتار و خون ریزی و نسل کشی و ویرانی و زور گویی و قلدری و تحقیر همه از جمله متحدین و نوکران سنتی و وابستگان و....دست می زند و با جنگ طلبی  و بحران زایی  و بی احترامی به قواین  بین المللی و رسمی و نیز قواعد اخلاقی و انسانی  و ایجاد اغتشاش و رفتارهای بی نظم و پیش بینی ناپذیر  برای وادار کردن همه به اطاعت از خود و  قدرت نمایی و سلطه گری تحقیر  در همه جا و با همه کس از انگلیس تا ترکیه  ، از کانادا تا مصر ، از فرانسه تا اوکراین و  فشار بر چین و روسیه و هند و حتی کره جنوبی و  عربستان و مصر و قطر و آفریقای جنوبی  و........می کوشد قدرتش را به نمایش بگذارد و چین را بدین سان به عقب براند .
 
و البته  حل قضیه کلیدی  ایران و به زانو در آوردنش که جای خود دارد .و جنابت بی نظیر در غزه که اوج این سیاست قدرت از طریق درندگی علنی و نسل کشی و جنگ است ‌ قدم به قدم در مسیر استراتژی  توتالیتریستی و میلیتاریستی خشن و نازیستی و فرعونیت صهیونی  پیش می رود  تا این بدهکاری هلاکت بار و کسری بودجه مرگبارو پوکیدگی درونی افتصادش را با این قدرت نمایی متکی بر جنگ تاُمین نماید . 
☆☆☆☆
در مقابل  آمریکا تصویری که چین از خود ارائه می دهد ، کشوری خواهان آرامش و صلح جهانی و توسعه اقتصادی و کسب برتری از طریق رقابت شرافتمندانه و صلح آمیز اقتصادی و دوری از خشونت و اخترام به قوانین بین المللی  امکان حیات معقول جهانی را تضمین خواهد کرد؟ 
این موقعیت را یک نیروی قوی رهبری کننده سرمایه داران  جهانی نقتدر طراحی کرده و تغییری را شکل می دهند که تصمیم آن ها فراتر از اراده چین و آمریکاست و به یود نظام دلخواه سلطه آنان است و عمدا می خواهند  تحمل ناپذیری روش امروز آمریکا و سلطه خشن آمریکایی نفرت عمومی برانگیزد  و رضایت ملل را در تغییر نظم و گسترش مناسبات مدیریت مدل چینی برای کنترل  جهان با جان و دل بپذیرد و به آن تن در دهد؟ 
در این وضع جبری کشورهای پیرامونی فقط قدرت انتخاب یکی از دو آلترناتیو را دارند.
در آن صورت تکلیف ما‌چزیت ؟ چه آگاهی و بیداری را باید به مردم ایران و اهل اسلام و مستضعفان عرضه کنیم؟ و چقدر نی توانیم در متن جبرها اختیار داشته باشیم و یا به طور مشروط و با قدرت در مناسبات جبری منوفع نسبی خود را تامین کنیم و به اسلام وفادار بمانیم و چقدر جهان چینی اسلام ناب و آژادی در مسلمانانه زیستن را تاب می آورد یا در عمل مثل آمریکا ولو با روش های نامحسوس علیه ایتقلال ما شمشیر از رو می بند ؟ 
و چه باید کرد . ما باید عاقلانه و مومنانه به این پرسش بیاندیشیم  و اگر حفظ شرافت و بندگی خدا  و نه نوکری قدرت ها را می خواهیم نباید از پرسش چه باید کرد نگریزیم و علمای ربانی و فقیهان بزدگ و دانشمندان و متخصصان مومن بلند مرتبه ما و جهان اسلام و جهان آزادیخواه   باید باید به این پرسش پاسخ دهند. وظیفه رهبری این جهاد بزرگ له عهده ایران است . چون جز ایران در این حهان  زعامت دیگری این دغدغه را ندارد و بدان پاسخ حقزقی نخواهد داد.
 
نه فرد و نه جامعه مسلمان  حق دارد نسبت به زندگی فردی و اجتماعی اش بی قید و بی اعتنا باشد . امروز چنان به علل گوناگون ساختاری و تکنولوژیک و اقتصادی و فرهنگی  و سیاسی ، نظام قدرت استکباری و تمدن جهانگیر در هم تافته که هیچ کشوری و  حتی هیچ فردی نمی تواند بگوید کاری به کار قدرت ها و مداخلات و وضعیت تمدنی  جهان و مناسبات آن  و نیازی به معرفت و نیز شناخت  دنیای موجود ندارم  . رندگی یک دوستایی در پشت کوه های زاگرس و بالای البرز هم به فعل و انفعالات چین و آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا مرتبط است . و او کاری نداشته باشد دنیا با او کار دارد . دلایل وجوب  حساسیت و مسئولیت  انسان مومن  در اسلام هم در  باره  ضرورت شناخت جهان و محیط حیات خود و درک تکلیف فردی و اجتماعی  و عمل صالح بحثی مبرهن دارد که قصد این مقاله ورود به آن نیست و آن را فرض می گیریم .
 موضوع وضعیت  جهان و چالش های کلان  آن ، تضادها و  جنگها و جنایت های قدرت ها ، راهی که می پیمایند و  وضع ما در این میان همان ضرورتی است که به صورت جزیی تر با سرنوشت ایران و هر ایرانی و نظام سیاسی آن مربوط است .
 این موضوع به طور مشخص ، ظاهر و باطنی دارد . ظاهر آن چیست؟ 
اوضاع قدرت و نظام حاصل از پیروزی جبهه متفقین بر متحدین و تقسیم جهان بین خود ، تغییر کرده ، فروپاشی ها و ضعف و قدرت گیری های نویی رخ داده ، قدرت های تازه ای سر برآورده و قدرت های بزدگ از نظر اقتصادی دچار پسرفت و بحران و بدهگاری های ورشکست کننده شده اند . امر اساسی توسعه تکنولوژیک در جایی مثل چین با نازل ترین هزینه ها  تکنولوژی های لوکس متل هوش مصنوعی  و گران آمریکا را جا گذاسته و 'ظاهرا چین و آمریکا دو قدرت تعیین کننده رقابت برای کسب هژمونی  و سردسته دو گروه کشورهای پیشرفته دیگرند .روسیه و چین و کره شمالی و متحدان شان یک طرف با اقتصادی تحت کنترل دولت و آمریکا و واروپای لیبرال و  دیگر کشورها طرف دیگر صف کشیده اند . و رقابت برای مقام نخست و کسب رهبری در جریان است . اما این ظاهر باطنی دارد که تفاوتی مهم بین آن ها را سبب می شود . 
 باطن موضوع آن است که جهان هرگز در اختیار روُسای جوهور بمثابه سلاطین قدر قدرت نبوده و آنان  ابزارهای در خدمت نظم سرملیه بوده اند و به نسبت شایستگی برای نقشی که باید ایفا کنند و توان در پیشیرد اهداف جناحی از سرمایه داری به اریکه قدرت سوق داده شده اند . در واقعیت بازار سرمایه داری جهانی یک بازار است و قدرت های سرمایه داری جهان مشخص اند آنان با توجه به اقتداری که در حکمرانی هرچه مداخله گرتر و کنترل دقیقتر و چپاول بهتر می یابند راه های بهتری را برای غلبه و سیطره می جویند . سرمایه  جهانی  بهود امروزه در اکثر حوزه ها سلطه دارد . دغدغه آن رهایی از بحران ها و کنترل بهتر و مدیریت دقیق تر جهان است . امروز که امکان یک حکومت جهانی متمرکز از نظر سازمانی و تکنولوژیک و نظم اقتصادی و مدیربت و نظام  تصمیم گیری و اجرا  با تکیه به ساختار جهانی و نهادهای بین المللی وجود دارد  تا بحران های متعدد را کنترل کند   چرا به ساختارهای بحران زده ی محصول  جنگ دوم جهانی همچنان بچسبند . ساختاری نامتنایب به تحول ساختاری و باسوادی جمعیت و غرب بحران زده  و آمریکای که گرفتاریهای کشور های کانونی و پیرامونی را دامچالی برای سرمایه داری فراملی می کند . و کل منافع سرمایه را با خطر بزرگ خیزش مردمی روبرو می نماید .
اگر فرسودگی و بدهکاری و ورشکستگی نظم آمریکایی را بپذیریم و عدم تناسب مدیریت جهان بوسیله  حنگ و کشتار و تجاوز و زورگیری و نفرت زایی را با باسوادی میلیاردها انسان درک کنیم و به تناسب یک حکومت جهانی یکپارچه با واقعیات اقتصادی و تکنولوژیک کنونی  اذعان نماییم و ...در آن صورت در دستور قرار گرفتن نظم جدید و تغییر دولت های مدی به دولت یکپارچه جهانی که دولت های سرزمینی تنت هدایت آن‌ و اجرای دستوراتش عمل  کنند معقول به نظر می رسد و موضوع از یک رقابت بی مهار و تابود کننده  به یک پروژه تغییر 'برنامه ریزی شده دگرگون می شود . چرا  حجم عظیم پول و ثروت هدر شود و در دست حکومت های نالایق برباد رود به جای آن که مستقیما  به ذخایر تحت کنترل سرمایه جهانی بدل گردد 
امروز مسئله حیاتی سرمایه جهانی تغییر ساختار خشکیده و به پایان زسیده سرمایه داری نولیبرال بعد از جنگ جهانی دوم  است .  ضرورت چند وجهی تحولی نو متناسب با مقتضیات امروزی تمام غرب مشوش را فراگرفته  . حفظ انضباط برای  کسب هرچه بهتر سود . تحولات تکنولوژیک نو ، ورشکستگی سرمایه داری لیبرال و دموکراسی غرب ، بدهکاری و ‌کسری سالیانه رهبر جهانی سرمایه داری غرب یعنی آمریکا ، بحران های ساختاری و نقش مداخلات ناگزیر دولت نولیبرال ،،، همه و همه تغییری را قطعیت بخشیده که سرمایه و قدرت برای حفظ حکمرانی خود بدان نیاز دارند .
پس ناظر صحنه جهانی رقابت بین آمریکا و چین با پدیده باور ناپذیری روبروست ، امروز آمریکا برای حفظ سردمداری و هژمون   ، آشکارا به مجموعه ای از رفتار ها و گفتارهای نابهنجار و علنا  نامطلوب  ، در بردادنده خشونت و کشتار و خون ریزی و نسل کشی و ویرانی و زور گویی و قلدری و تحقیر همه از جمله متحدین و نوکران سنتی و وابستگان و....دست می زند و با جنگ طلبی  و بحران زایی  و بی احترامی به قواین  بین المللی و رسمی و نیز قواعد اخلاقی و انسانی  و ایجاد اغتشاش و رفتارهای بی نظم و پیش بینی ناپذیر  برای وادار کردن همه به اطاعت از خود و  قدرت نمایی و سلطه گری تحقیر  در همه جا و با همه کس از انگلیس تا ترکیه  ، از کانادا تا مصر ، از فرانسه تا اوکراین و  فشار بر چین و روسیه و هند و حتی کره جنوبی و  عربستان و مصر و قطر و آفریقای جنوبی  و........می کوشد قدرتش را به نمایش بگذارد و چین را بدین سان به عقب براند .
☆☆☆☆☆
پس در باره  وضع وحشیانه آمریکا و ظاهرا تلاش برای برتری و جنگ با چبن دو یناریو وجود دارد 
یکی واقعی بوون این دعوا و تلاش آمریکا برای تحمیل نظام خشت آمریکایی بر حهان و شکست دادن چین و دومی نقشه سرمایه جهانی و مشارکت آمریکا  و چین در ستاریویی براب اقناع مردم تا داوطلبانه نظمی که سرمایه جهانی می طلبد تا ضمن اجرای مقدمات کثبف نظم حدید با اعمال خشونت ناگزیر ' فضا را برای ایتقبال مروم از نظام رقیب و متمدکز و حکومت واحد جهانی هموار نماید
میلیاردها انسان در جهان ، نظامی عاقلانه تر  عادلانه تر طلب می کنند و طبقه حاکم بر جهان می بیند اگر مهار تحول را خود  بدست نگیرد ، هر لحظه یک صدای رسای معترض به تمدن در حال اقول غرب ، مردم را با خود  همراه خواهد کرد و طوفان خواهد برد . اما از منظر قدرت  سرمایه حاکم بر جهان که چهره پنهان دارد و قدرت های سیاسی را تحت تاثیر گرفته ، دو تجربه  اصلی  حکمرانی و اداره جهان  به سبب  کیفیت قدرت  و امکانات جمعیت تحت پوشش  ' قابل نوجه است    این دو تجربه در پیشاروی قدرتمداران حکمرانی جهانی قرار گرفته :  ساختار آمریکایی و ساختار چینی حکمررانی. . هر فرد دارای تاُملاتی در کار نظام جهانی می بیند که مدل آمریکایی به زمان  فرسودگی و مرگش نزدیک شده است ، بحران های پیری ، ناتوانی در اداره خود ، اجبار  در تحمیل فقدان موازنه دخل و خرج ، مقروض بودن و بدهکاری سرسام اور و کسر بودجه ، فروپاشی اخلاقی و فرهنگی ، سیاست  خشن و سرکوبگر   واگرایی شدید و با زور نگاه داشتن هم پیمانان ، سرقت و رهزنی ارزی و خالی کردن جیب کشورهای  همراه از ذخایر شان  ، این ها ویژگی های بحرانی حال بد  یک ابر قدرت و تمدن روبمرگ  است . مسلما چنین  وضعی هیچ تناسبی با نظم مطلوب برای اداره نوین جهان ندارد و خود عامل بحرانی است که طلب درمان و یک راه حل  نو و پویا و سرشار از انرژی رشد  می کند . نظام آمریکایی سرمایه سالاری به توتالیتریسم و مداخلات وسبع دولت و میلیتاریسم دچار شده و در ادامه از   انقلاب  روزهای تولد جوانی از  ۲۵۰ سال قبل  تا سیاست امپر یالیستی قرن بیستمی فاصله گرفته . در این زمان طولانی یک وضع انقلابی و پیشتاز به یک وضع فلاکت بار تبدیل ذه . اوج پیروزی های سلطه گری هم به  اقتصاد ناتوان در برابر جین بدل گشته است   و تلاش برای حفظ موقعیت بیشتر سبب فاجعه شده . در این وضع معقول است سرمایه دا ی آمیکایی هم به مزیت های یک نظم جهانی یکپارچه تن دهد .
اگر این سناریو را بپذیریم در آن صورت برای راضی کردن مروم دنیا و تبدیل خوایت یک حکومت جهانی به خواست عمومی  نمایشی لازم است . نمایشی که در ظاهر پایان نظم غربی سپری شده را به نمایش می کذارد و نفرت از آن را عمومیت می بخشد اما در اشل جزیی از زیرسازی نظم نو و تغییر جهانی را تحقق می بخشد و کار کثیف را به عهده ساختاری می کذارد که اساسا قرار است ورک شود و به عنوان آخرین نفس های مقاومت  نظم آمریکایی معرفی می کند .
نظم ندید متکی به مدل یک حکومت انتر ناسیونالیستی با مدل تمرکزگرای  چینی است .. چیزی که به یک دوران پایان می دهد 
دورانی  که در متن  تحولات و انقلابات سرمایه سالاری و عالمگیری عصر جدید و تفکر لیبرال و دموکراسی اروپایی  رخ دادو به امپریالیسم و سپس کظام سلطه و یکجانبه گرایی ختم شد و به وضع ارتجاعی و بدون آینده بدل شده است . زمانی آمریکا مدافع انقلاب و مقابله با استعمار  و پراز نیروی  های جوان و مولد و جدابیت بود ، امروز نظامی منفور ورشکسته است که با غارت دیگر کشورها و در  سایه مرگ دستجمعی  سلاح وکشتار جمعی  می تواند چند صباحی نفس بکشد . پس برای سرمایه سالاران جهانی  این سییتم فرتوت جز درد سر ، و مزاحمت و ممانعت در راه  بهره برداری نو سرمایه  'فضیلتی ندارد .  آمریکا که هنوز ابرقدرت  جهان است ، می کوشد ضعف وجودی و تاریخی  پویایی اقتصادی و تکنولوژیک  خود و پرهزبنه بودن حباتش را با رفتارهای قلدرانه و فاشیستی و تحقیر دیگران و  نمایش قدر قدرتی اش بپوشاند . اما هرچه بیشتر به این وسایل دست می آلاید ، عوم صلاحبت خود را برای رهبری مادی و معنوی جهان فرا صنعتی کنونی بیشتر از دست می دهد و در افکار عمومی به جای جهان آمریکایز و بحران زدگی و جنگ و قلدری و غلدت ' جهان چینی ' جهان شکوفایی اقتصادی و تعامل سیاسی  و همکاری فرهنگی و  وحدت  دلپذیر تر نمود پیوا می کند 
نیروهای وابسته به این نظام رو به اضمحلال در کشورهای پیرامونی ، وضع ناگوارتری از ارباب دارند . و ارتباط باآمریکا حز درد سر و وهن و وضعیت بحرانی فایده ای برایشان ندارد . وضعبت آمریکا وضعیت بازتولید  بحران است . دست نشاندگانش امکان دفاع را از رست داده اند . بررگترین مشکل را هواداران آمریکا در ایران دارند . اساسا انقلاب اسلامی حتی بیش از نوکر آمریکا یعنی  رژیم پهلوی که فاقد شخصیت مستقل و صرفا کارگزار فرامین ارباب بود، با خود آمریکا ضدیت داشت . در چنین کشورو انقلاب  و حکومتی ، آمریکا پرستان به سختی می توانند به طور منطقی لز آمریکا و رویکرد جنایت بار آمریکایی دفاع ونند که همه جا ظالمانه و ویرانگرانه می جنگد ولی  یک صودتک‌ مضحک اشاعه صلح  به چهره زده  است
و البته  حل قضیه کلیدی  ایران و به زانو در آوردنش که جای خود دارد .و جنابت بی نظیر در غزه که اوج این سیاست قدرت از طریق درندگی علنی و نسل کشی و جنگ است ‌ قدم به قدم در مسیر استراتژی  توتالیتریستی و میلیتاریستی خشن و نازیستی و فرعونیت صهیونی  پیش می رود  تا این بدهکاری هلاکت بار و کسری بودجه مرگبارو پوکیدگی درونی افتصادش را با این قدرت نمایی متکی بر جنگ تاُمین نماید . 
☆☆☆☆
در مقابل  آمریکا تصویری که چین از خود ارائه می دهد ، کشوری خواهان آرامش و صلح جهانی و توسعه اقتصادی و کسب برتری از طریق رقابت شرافتمندانه و صلح آمیز اقتصادی و دوری از خشونت و اخترام به قوانین بین المللی  امکان حیات معقول جهانی را تضمین خواهد کرد؟ 
این موقعیت را یک نیروی قوی رهبری کننده سرمایه داران  جهانی نقتدر طراحی کرده و تغییری را شکل می دهند که تصمیم آن ها فراتر از اراده چین و آمریکاست و به یود نظام دلخواه سلطه آنان است و عمدا می خواهند  تحمل ناپذیری روش امروز آمریکا و سلطه خشن آمریکایی نفرت عمومی برانگیزد  و رضایت ملل را در تغییر نظم و گسترش مناسبات مدیریت مدل چینی برای کنترل  جهان با جان و دل بپذیرد و به آن تن در دهد؟ 
در این وضع جبری کشورهای پیرامونی فقط قدرت انتخاب یکی از دو آلترناتیو را دارند.
در آن صورت تکلیف ما‌چزیت ؟ چه آگاهی و بیداری را باید به مردم ایران و اهل اسلام و مستضعفان عرضه کنیم؟ و چقدر نی توانیم در متن جبرها اختیار داشته باشیم و یا به طور مشروط و با قدرت در مناسبات جبری منوفع نسبی خود را تامین کنیم و به اسلام وفادار بمانیم و چقدر جهان چینی اسلام ناب و آژادی در مسلمانانه زیستن را تاب می آورد یا در عمل مثل آمریکا ولو با روش های نامحسوس علیه ایتقلال ما شمشیر از رو می بند ؟ 
و چه باید کرد . ما باید عاقلانه و مومنانه به این پرسش بیاندیشیم  و اگر حفظ شرافت و بندگی خدا  و نه نوکری قدرت ها را می خواهیم نباید از پرسش چه باید کرد نگریزیم و علمای ربانی و فقیهان بزدگ و دانشمندان و متخصصان مومن بلند مرتبه ما و جهان اسلام و جهان آزادیخواه   باید باید به این پرسش پاسخ دهند. وظیفه رهبری این جهاد بزرگ له عهده ایران است . چون جز ایران در این حهان  زعامت دیگری این دغدغه را ندارد و بدان پاسخ حقوقی نخواهد داد.
newsQrCode
از ایران بزرگ می‌هراسن

امیر دریادار شهرام ایرانی در گفت‌وگو با روزنامه «جام‌جم» به مناسبت روز ملی جزایر سه‌گانه مطرح کرد

از ایران بزرگ می‌هراسن

نیازمندی ها